سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

آذربایجان؛ قلب ایران


آذربایجان؛ قلب ایران

روزنامه ایران 19 آبان 1394

ملت» ساختاری زنده و همبسته است که در طول تاریخ به طور طبیعی و با مشقت و کوشش مردم یک کشور شکل می گیرد و قطعاً احترام متقابل و مهرورزی به همه اجزای آن، در حکم عضلات و مفصل های آن هستند. یکی از دانشوران علوم انسانی در قرن نوزدهم، بقای یک ملت را رفراندومی روزانه توصیف کرده است. این توصیف، جوهره زیست مشترک تاریخی و اجتماعی مردم را بخوبی توضیح می دهد. چند سال پیش هنگامی که زلزله ارسباران شهرهای آذربایجان شرقی را لرزاند، موجی عظیم از کمک های مردم و صف های طولانی اهدای خون در سراسر ایران شکل گرفت. اهدای خون (مایه حیات و زندگی انسان) یکی از بالاترین مصادیق عشق به هموطن است. در آن حادثه، 500 جان از جمع هموطنان آذری تسلیم قهر طبیعت شد. ولی هزاران کیسه خون از سراسر کشور به سوی تبریز سرازیر گشت. معنای عمیقی در این خون ها نهفته بود که ریشه در معجزات خاک ایران ما دارد و باید قدرش پاس داشته شود.

بی گمان رسانه ملی موظف به تقویت این پیوندها است. رسانه ملی باید با توجه به اسناد بالادستی مانند سند چشم انداز توسعه به عملکرد خود نظری انداخته و در این مسأله بیندیشد که برای تقویت و استوارسازی و در یک کلام «آبیاری» این درخت کهن چه کرده است؟ در جهانی که رسانه ابزار هژمونی قدرت های برتر هستند، مخاطب ایرانی آماج تهاجمات رسانه ای است. طبیعی است در چنین شرایطی شهروند ایرانی ترجیح می دهد غرورش را در آیینه رسانه ای که از بودجه عمومی تغذیه می کند، مشاهده کند. اما پرسش این است که اگر این رسانه نیز غرور و حیثیت شهروند ایرانی را بیازارد، او کدام محکمه و ملجأ را دارد؟ این نخستین بار نیست که صدا و سیما البته به سهو، مرتکب خطایی می شود که باعث آزرده شدن احساسات و عواطف بخشی از مردم کشورمان می شود و تجربه ثابت کرده است تا زمانی که سیاست محکمی به صورت قانون و آیین نامه در داخل صدا و سیما تدوین نشود، متأسفانه چنین سهو و خطاهایی باز هم امکان وقوع خواهند داشت.
نکته مهم در این میان این است که مسئولان ارشد رسانه و از جمله ریاست سازمان صدا و سیما در اقدامی منطقی از مردم بابت این اشتباه پوزش خواستند و دولتمردان نیز این اقدام موهن را محکوم کردند. این اقدام مثبت یعنی پذیرش مسئولیت توسط ریاست سازمان صدا و سیما و پوزش وی، می تواند سرآغازی برای اصلاحات بعدی باشد اما گام بعدی برای این مهم، تدوین قانونی است تا از گسترش چنین ادبیاتی در جامعه (خواه سهوی و خواه خدای ناکرده عمدی) جلوگیری کرده و راه را بر بدخواهان سد کند. بر این مبنا، قوانین موضوعه کشور باید نفرت پراکنی علیه بخشی از «شهروندان» را گذشته از طبقه، قوم، مذهب، صنف و ناحیه ممنوع و ضمانت های اجرایی معنادار مانند «حبس و جریمه نقدی» برای این ممنوعیت تعیین کند. ما به عنوان جامعه ای قانونمند، به عنوان کسانی که علاقه به همزیستی، حقوق انسانی و احترام متقابل داریم، باید این همزیستی را «ضمانت» کنیم. بنابراین لازم است «کیان کشور و ملت» مورد حمایت قانون و دستگاه قضایی قرار گیرد تا در آینده چارچوبی برای داوری و دادگری وجود داشته باشد. درغیر این صورت با وجود شبکه های اجتماعی، رسانه های متعدد و سلایق گوناگون کنترل نظام اجتماعی چه بسا در پاره ای موارد از اراده ما خارج شود.
چنین خلأیی علاوه بر اینکه یک ضعف سیستمی مهم و دامنه دار است، زمینه سوء استفاده بدخواهان ملت و دشمنان کیان کشور را نیز فراهم می آورد. خوشبختانه «آذری ها» همواره نشان داده اند که نسبت به تحریکاتی از این دست که در فضای مجازی شکل می گیرد، هشیارند و ابعاد محلی زندگی اجتماعی را در دامنه وسیع حیات ملی تصویر و ترسیم کرده اند، تجربه اخیر نیز یک بار دیگر این مسأله را اثبات نمود. فرهیختگان و نخبگان آذربایجانی نیز باید هشیار باشند که عده ای افراطی بر آنند تا از خطای سهوی روی داده سوء استفاده کرده و با خطایی بزرگ تر، ضمن به مخاطره افکندن امنیت و همزیستی ایرانیان، منافع نامشروع خود را پی گیرند. حسن ختام اینکه موضوع مهمی که در این بین تا حدی مفغول مانده، دامنه عام مخاطبان توهین است. مخاطب این توهین نه فقط آذری ها بلکه تمام ملت ایران است؛ نه تنها به خاطر اینکه آذری ها جزو هسته سخت ملت ایران هستند و آذربایجان قلب ایرانیت و تأسیس دولت ملی صفویه و انعقاد هویت ملی در همان دوره به نام آنان ثبت است بلکه به خاطر اینکه این رفتار روح همبستگی ملی ما را جریحه دار می کند.

دیپلماسی قوام


               سیاست و دیپلماسی قوام برای حل بحران آذربایجان -بهمن 1324- آذر 1326

 روزمنامه ایران، 19 اسفند 1392

 روز 21 آذر 1325 ارتش ایران از زنجان عبور کرد در بین استقبال گرم مردم وارد تبریز شد. داستان نجات آذربایجان که پس از نخست وزیری قوام از بهمن 1324 بطور جدی پیگیری شد و پس از مذاکرات دیپلماتیک به نتیجه رسید، پیروزی بزرگی بود که بعدها هر کس سعی نمود بنام خود ثبت کند. به ویژه در دوران پهلوی گرایش عمده تاریخ نگاری بیشتر به مصادره این پیروزی به سود محمدرضاشاه چربش داشت و حتی شخص وی در دیدار با سفرای خارجی از جمله انگلیس از پذیرش هر نقش مهمی برای قوام در جریان نجات آذربایجان خودداری می کرد . هر چند تدابیر قوام در این زمینه شاید بیشتر از شخص شاه بوده باشد، اما نقش مردم آذربایجان که در این میان تا اندازه ای مغفول مانده است بیش از همگان است، زیرا اگر همراهی مردم این خطه با دولت و ارتش ایران نبود، شاید تاریخ کشور به شکل دیگری رقم می خورد.

بطور کلی اوضاع سیاسی ایران همزمان با اوج گرفتن مسئله آذربایجان بحرانی بود. از یکسو کابینه هایی که یک به یک تغییر می کردند و از سوی دیگر دولتی که شیرازه اش به شدت متزلزل شده بود. در این بین برنامه درخشانی برای حل مسئله دیده نمی شود. در عرصه جهانی انگلستان نه تنها در کنار ایران نبود بلکه منتظر فرصتی بود تا در برابر اقدام شوروی نسبت به جداسازی آذربایجان، خوزستان را به کنترل خود درآورد. اما ایالات متحده توسعه مرزهای شوروی بسوی جنوب را به عنوان یک تهدید جدی ارزیابی می کرد و سعی داشت از طریق سازمان ملل و همچنین اقدامات کنسولی و دیپلماتیک در ایران سیاست شوروی را به شکست بکشاند.

 

·          اوضاع بحرانی ایران در بهمن 1324 

قوام در حالی در بهمن 1324 بر مسند نخست وزیری تکیه می زند که طرح فروپاشی ایران از سوی  دولتهای بزرگ بطور جدی مطرح بود. از یک سو شوروی قصد داشت گام به گام کردستان و آذربایجان را از طریق ایجاد جنبش کمونیستی- قومی ضمیمه خاک خود کند و از سوی دیگر،در نقاط دیگری مانند گیلان،مازندران،خراسان و گرگان یعنی نوار شمالی ایران در حاشیه دریای مازندران جنبش های مشابهی ایجاد نماید[1] . اصولا فعالیت های حزب توده نیز در نواحی شمالی بیش از سایر مناطق ایران بود. نگاهی به خاستگاه محلی نمایندگان راه یافته به مجلس چهاردهم از حزب توده افق بحث را روشن تر خواهد کرد زیرا تمام نمایندگان این حزب از صفحات شمالی کشور از جمله:ساری(ایرج اسکندری)،بندر پهلوی سابق(فریدون کشاورز)،لاهیجان(رضا رادمنش)، شهسوار(رحمانقلی خلعتبری)، قزوین(کامبخش) انتخاب شده بودند.

برنامه قوام برای حل مسئله آذربایجان از دو طریق پیگیری می شد. نخست فعالیت های دیپلماتیک که مبتنی بود بر مذاکره مستقیم با مسکو و در صورت نیاز اعطای برخی امتیازات و سپس، تاسیس حزب دموکرات ایران جهت مقابله با احزابی مانند توده و حزب ایران که از مشی فرقه دموکرات حمایت می کردند.


·          مجلس شورای ملی و مسئله آذربایجان  


دور چهاردهم مجلس شورای ملی وظیفه سنگینی برعهده داشت. اما در غیاب تحزب واقعی و بحران متعدد سیاسی و گسستگی شیرازه امور کار چندانی نمی توانست از پیش ببرد. قوام نیز به این موضوع اشاره داشت و نظام مشروطه بدون احزاب منضبط را خانه ای بدون سقف می دانست. هر چند نگاه کلی به جریان برخورد مجلس با بحران آذربایجان ناامید کننده است و گزارش های نخست وزیری به مجلس نماد بارز درماندگی نظام سیاسی با موضوع است اما گاه تک مضراب های مجلسیان وقت در نطق هایی متعدد تبدیل به روزنه امید می شود.  

 یکی از مهمترین عملکردهای مجلس چهاردهم در خصوص کنترل اوضاع حسابخواهی از کابینه حکیمی در خصوص پذیرش طرح وزارت خارجه بریتانیا معروف به کمیسیون سه جانبه بدون رایزنی با مجلس بود که در نهایت به استعفای حکیمی منجر شد. این طرح ایران را به سوی عدم تمرکز لجام گسیخته و تضعیف حاکمیت دولت بر گسترده سرزمینی سوق می داد و مشخصا، برنامه احتیاطی انگلستان برای اشغال خوزستان در صورت جداسازی آذربایجان بود که از سوی بسیاری از نمایندگان از جمله مصدق با مخالفت شدید روبرو شد.

در 21 آذر 1324 مصادف با تسلط فرقه بر آذربایجان و اعلام خودمختاری ، حکیمی به عنوان نخست وزیر گزارش مبهم و بی اهمیتی در خصوص اوضاع جاریه در آذربایجان بصورت شفاهی تقدیم مجلس کرده و از تصمیم خود برای سفر به مسکو جهت مذاکره با اولیای دولت شوروی خبر داد.[2] تصمیمی که مورد استقبال مسکو قرار نگرفت.

در سایر  نشست های آذرماه 1324 مجلس نمایندگانی مانند محمد مصدق،صدر قاضی، دکتر عبده ، اعتبار و... طی نطق هایی به موضوع آذربایجان پرداختند. از جمله دکتر عبده در نشست 13 آذر در خصوص وضعیت منطقه و نگاه مردم آذربایجان گفت:

«سرنوشت آذربایجان با سرنوشت تمام نقاط مملکت مسلماً در طول تاریخ یکی بوده در طول سه هزار سال تاریخ مسلم ایران چه وقت آذربایجان تشکیل یک دولت مستقلی را می داده (صحیح است) و چه وقت آذربایجانی تشکیل ملت مستقلی داده‌است (صحیح است) آذربایجانی همیشه افتخار دارد که همیشه در سر آزادی در سر قشون یا در سر زمامداران ما بوده‌است و امروز هم نخست وزیر ما یک نفر آذربایجانی است... بنده شنیدم که این شاهسون‌ها به چند نفر ژاندارم گفته بودند که ما از شما رضایت نداریم ولی اینقدر وطن پرست و مهین دوست هستیم که امروز از شما حمایت می‌کنیم، فردا که مملکت از قوای اجانب خالی شد آنوقت ممکن است با شما تصفیه حساب کنیم (صحیح است) این احساسات آذربایجانی است. این احساسات ایرانی است و ما آزادی را برای چه می‌خواهیم؟ آزادی را برای ایران می‌خواهیم آقا».[3]

نطق مصدق نیز تنها چند روز پس از تسلط فرقه(28آذر) اهمیت فراوانی دارد.به نظر می رسد وی سعی دارد،برای آرام ساختن اوضاع به لطایف الحیل و احاله به محال مسئله، راه حل سیاسی و دموکراتیک ارائه دهد. وی نخست از رفتار منفعلانه کابینهحکیمی و نطقی دیگری که وی برای دوم پس از 21 آذر در مجلس داشت، انتقاد کرده و گفت: « من نمی دانم آقای نخست وزیر غیر از این چه فرمودند و چه راه حلی پیشنهاد کردند که نمایندگان بجای اینکه از قرائت گزارش ایشان گریه کنند اکثریت مجلس برای ایشان دست زدند ».[4]

پیشنهاد مصدق در واقع مبتنی بود بر اراده عمومی در خصوص اعطای خودمختاری به یک منطقه از کشور،اما این توصیه در عمل غیرممکن به نظر می رسید. زیرا نه شاه و ارتش اجازه تغییر قانون اساسی را می داد و نه عموم مردم ایران به خودمختاری بخشی از استانها رای مثبت می دادند:

«من عرض نمی‌کنم که دولت خود مختار در بعضی از ممالک نیست ولی عرض می‌کنم که دولت خود مختار باید با رفراندوم عمومی تشکیل شود. قانون اساسی ما امروز اجازة تشکیل چنین دولتی نمی‌دهد. ممکن است که ما رفراندوم کنیم، اگر ملت رأی داد مملکت ایران مثل دُوَل متحدة آمریکای شمالی و سوئیس دولت فدرالی شود.هیچ نمی توان گفت که در یک مملکت یک قسمتش فدرال باشد و یک قسمت دیگرش دولت مرکزی باشد. قانون اساسی یک قرارداد اجتماعی است. [این قرارد داد] تا از طرف جامعه اصلاح یا نقض نشود قابل اجراء است. بنده هیچ مخالف نیستم که مملکت ایران دولت فدرالی شود شاید دولت فدرالی بهتر ... ولی هر قسم تغییری که در قانون اساسی باید داده شود باید با رفراندوم عمومی باشد»[5] 


·         سیاست خارجی شوروی در قبال مسئله آذربایجان   


در خصوص برنامه و سیاست های فرقه دموکرات آذربایجان برای باقی ماندن در چارچوب حاکمیت ایران یا خروج از آن، تعارض وجود داشت که در حقیقت از دوگانگی در سیاست جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی(میرجعفر باقرف) با وزارت خارجه این کشور (مولوتف) ناشی می شد.

وزارت خارجه اتحاد شوروی و ک.گ.ب معتقد بود که حرکت فرقه دموکرات آذربایجان فعلا باید در چارچوب کشور ایران باشد. سفارت شوروی در تهران نیز بر همین اساس سیاست های خود را پیش می برد. از سوی دیگر حزب کمونیست آذربایجان شوروی به رهبری باقرف معتقد بود که آذربایجان باید هر چه زودتر اعلام استقلال کرده و به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی بپیوندد.

در چنین وضعیتی مخاطب مذاکرات قوام السلطنه نه سیاست طمع کارانه باقروف(که ترجیح می داد بر یک آذربایجان بزرگ تر حکومت کند) بلکه سیاست معامله گر مسکو و مولوتف بود.

عنایت الله رضا در خاطرات خود صریحا به این سیاست دوگانه اشاره کرده و می گوید «ارباب روسی با ارباب قفقازی متفاوت بود». وی هم چنین متذکر می شود که سیاست عمومی شوروی در اواخر به ویژه پس از مشخص شدن شکست از قوام السلطنه به رویکرد جمهوری سوسیالیستی آذربایجان گرایش پیدا کرده بود.[6] رضا همچنین تایید می کند که شخص استالین به این سیاست دوگانه دامن می زد.یعنی از طریق بریا و باقراف جریان تجزیه آذربایجان را تقویت می کرد و از طریق دفتر سیاسی،مولوتف و وزارت خارجه از سیاست عمومی تر پیروی می کرد.[7]

تا پیش از حصول توافق میان مسکو و تهران،باقروف و مولوتف سیاست افراطی و میانه را در این خصوص نمایندگی می کردند اما پس از مذاکرات و محو افق روشن در برابر فرقه دموکرات،باقروف در برابر هر احتمالی در آینده به خودمختاری آذربایجان و داشتن ارتش مستقل نیز رضایت داشت. نصرت الله جهانشاهلو معاون پیشه وری نیز در خاطرات خود به این شکاف سیاسی اشاره دارد.وی در خلال مذاکرات قوام و پیشه وری در حالیکه دولت ها به توافق به رسیده اند و نیروهای ارتش سرخ تبریز را ترک کرده اند(اردیبهشت 1325) پیرامون نگاه باقروف و مولوتف به موضوع می نویسد:

«عمال باقروف و خود او از باکو،تلفنی به ما گوشزد می کردند که در خودمختاری آذربایجان و رسمیت فرقه دموکرات و داشتن ارتش پافشاری کنیم. اما در تهران سادچیکف و همکارانش به دستور مولوتف و شاید استالین ما را به بستن یک قرارداد مسالمت آمیز تشویق می کردند».[8]


·         مذاکرات قوام در شوروی 

قوام به همراه هیئت ایرانی در اسفند 1324 وارد شوروی شد تا مذاکراتش را با استالین و مولوتف در خصوص امتیاز نفت شمال و تخلیه ایران از ارتش سرخ آغاز نماید.

اعضای هیئت ایرانی مذاکره کننده،عبارت بودند از عبدالحسین نیکپور، صادق رضازاده شفق تبریزی،حسن پیرنیا، کاظم سیاح، جواد امیری،حبیب الله دری و سرلشکر شفائی. قوام پیش از سفر به مسکو روزنامه های ظفر و رهبر نزدیک به حزب توده را رفع توقیف کرد و فعالیت آن را آزاد اعلام نمود. هئیت دیپلماتیک ایران از 19فوریه تا 7 مارس در مسکو و از 8 تا 10 مارس در باکو توقف کردند. عمده مذاکرات قوام با مولوتف صورت میگرفت و دوبار نیز با استالین وارد مذاکره شد[9]. قوام در هر دوبار مسئله خروج تمام نیروهای شوروی از ایران را با اصرار مطرح نمود و استالین نیز هربار نسبت بدان اظهار بی میلی کرد. بنابرگزارش قوام به مجلس پانزدهم در 29مهر1326 استالین در دیدار با او از درخواست نمایندگان ایران در کنفرانس صلح ورسای مبنی بر الحاق قفقاز و آسیای میانه به ایران به تلخی یاد کرده و این را نشانه دیرنگی سیاست خصمانه ایران نسبت به شوروی قلمداد کرد. قوام نیز در مقابل به زیرکی این سیاست را به دوران امپراتوری تزاری و پیش از انقلاب بلشویکی نسبت داده و متذکر شد که «این عمل در نتیجه تشنجی بود که از اقدامات شدید دولت تزاری روسیه در ایران حاصل شده بود که از جمله آن،بدار آویختن آزادیخواهان من جمله ثقه الاسلام روحانی بزرگ آزادیخواه ایران در روز مقدس عاشورا بود».[10]

هر چند قوام قبلا اعطای هرگونه خودمختاری به یکی از ولایات ایران را خلاف قانون اساسی دانسته بود، اما مولوتف در تذکاریه ای(یادداشت) خواستار شناسایی خودمختاری آذربایجان شد و در خصوص خروج نیروهای شوروی از ایران اعلام کرد که شوروی قصد دارد از 2مارس بخشی از نیروهای خود را خارج نماید. اما قوام در موضع خود پافشاری کرده و خواستار خروج تمام نیروهای ارتش سرخ از ایران شد. متقابلا سادچیکف سفیر جدید شوروی در ایران 9 اسفند، طی یادداشتی شدیداللحنی خطاب به قوام صریحا وی را تهدید و بر موضع مولوتف تاکید کرد و نوشت جهت اثبات حسن نیت شوروی،برنامه خروج نیروهای نظامی این دولت از شاهرود،سمنان و خراسان در اوایل مارس اجرا خواهد شد.اما قوام وقعی بر این تهدید نگذاشت و تذکاریه دیگری با لحنی مشابه ارسال کرد.در آخرین دیدار قوام و استالین سیاست کلی دوطرف تفاوتی نکرده بود اما لحن وی اندکی امیداورکننده تر از گذشته به نظر می رسید.

کلیت روند مذاکرات قوام با روسها دو محور عمده داشت،روس ها خواستار واگذاری امتیاز نفت شمال به ایران بودند،قوام با دادن این امتیاز موافق اما آن را منوط به تخلیه کامل کشور و برگزاری انتخابات پانزدهم مجلس می دانست.

در نهایت قوام هرگونه توافق در خصوص امتیاز نفت شمال را به خروج قوای شوروی از ایران منوط کرد و حتی در گام های بعدی امتیاز نفت را به «شرکت مختلط نفت» تبدیل نمود. موضع ایران در این مرحله مبتنی بر این منطق بود که انجام هرگونه اصلاحات در ایران وتوسعه روابط اقتصادی و سیاسی طرفین و عقد قرارداد منوط به تصویب مجلس و پیش از آن برگزاری انتخابات دور پانزدهم مجلس بوده و بموجب قانون تحریم انتخابات در زمان حضور قوای بیگانه درکشور، مصوب مجلس چهاردهم برگزاری هر نوع انتخابات منوط به خروج ارتش سرخ از کشور است.

تمام کوشش قوام دراین مذاکرات در درجه نخست معطوف به جلب موافقت روسها به تخلیه قوای نظامی بود تا دولت ایران بتواند بدون درگیری با قوای ارتش سرخ اقدام به اعاده حاکمیت نسبت آذربایجان نماید. قوام پس از بازگشت، مذاکرات را تداوم داد و برای جلب اعتماد مسکو،تعدادی از فعالان سیاسی ضدچپ مانند سیدضیاء،قبادیان و علی دشتی را زندانی کرد و سرلشکر ارفع را از ریاست ستاد ارتش برکنار و سپس بازداشت نمود. سیدضیاء طباطبایی از دشمنان قسم  خورده پیشه وری و کمونیسم بود که محافل و رسانه های وابسته به وی فعالیت های گسترده ای علیه فرقه دموکرات و حزب توده داشتند. همچنین حسن ارفع رئیس ستاد ارتش،راست گرای پرشور و خود آذری بود که به تجهیز شبکه ای از نیروهای مخالف فرقه دموکرات در شهرهای آذربایجان(معروف به وطنخواه) اشتهار داشت. افرادی مانند ملک الشعرای بهار و محمود محمود که به ضدیت با انگلستان شهره بودند و همچنین محمود ارسنجانی از حقوقدانان مستقل چپ گرا، جزء کمیته مرکزی حزب دموکرات ایران بودند که قوام برای مبارزات سیاسی و پارلمانی تاسیس کرده بود.

قوام همچنین یکی از منسوبین توده را به سمت شهرداری تهران گمارد و در مرداد 1325 کابینه ای ائتلافی از میان احزاب دموکرات،توده و ایران تشکیل داد و وزارت خانه های بهداشت،فرهنگ و هنر و بازرگانی را به توده ای ها و پست وزیر مشاور را به یکی از اعضای فرقه دموکرات سپرد. قوام در این مقطع سمت وزارت خارجه و کشور را خود شخصا عهده شد.

سفیر انگلیس در خصوص ترکیب کابینه قوام می نویسد،8تن از 11وزیر یا کمونیست بودند یا هوادار کمونیسم.[11]  به غیر از اعضای توده ای کابینه، سایر اعضای آن نیز از سیاستمداران تشکیل می شدند که فاقد وابستگی به دربار بودند. سپهبدامیراحمدی بعنوان وزیر جنگ و رزم آرا بعنوان افسری که فاقد خاستگاه اشرافی و بدگمان به انگلیس[12] مصداقی از صحنه آرایی قوام بودند.[13]

 این موضوع همان اندازه که انگلیسی را خشمگین می کرد،شوروی را خشنود ساخت. خشم انگلیسی ها از وضعیت موجود ناشی از دو مسئله عمده بود،نخست اینکه آنها علاقه چندانی به حل مسئله آذربایجان نداشتند و مایل بودند موضوع آذربایجان حتی تا مرحله فروپاشی ایران پیش رود. اظهارات ستایش آمیز سفیر وقت انگلیس از فرقه دموکرات، نشان از این خصومت دیرینه دارد،اما در عین حال آگاه بودند که فضای موقت موجود در نهایت احتمالا به فریب مسکو و آزادی آذربایجان منجر خواهد شد و از سوی دیگر تحمل افزایش فعالیت های حزب توده را نداشتند به همین دلیل به تحریک عشایر جنوب و برخی محافل نظامی می پرداختند.

نیمروز 4 فروردین 1325 استالین ذیل فرمانی را امضاء کرد که متضمن خروج کلیه نیروهای ارتش سرخ از ایران و استقرار در پادگان باکو بود. چند ساعت پیش از صدور این فرمان محرمانه سفیر شوروی در دیدار با قوام پیشنهاد مصالحه آمیزی را تقدیم وی کرده بود که دقیقا مورد نظر ایران بود. عصرهمان روز سادچیکف متن فرمان استالین درباره خروج نیروهای شوروی را به اطلاع قوام رساند و به دنبال آن متن قرارداد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی را نیز تقدیم کرد. به این ترتیب تکاپوی دیپلماتیک ایران جهت خروج نیروهای ارتش سرخ از کشور به نتیجه دلخواه رسید.


·         دفاع تاریخی قوام از آذربایجان در مسکو 

بر اساس گزارش قوام به مجلس پانزدهم در 29 مهر 1326، علاوه بر مذاکرات مستقیم تذکاریه هایی بین طرفین رد و بدل شد. در متن نخستین تذکاریه، هیئت ایرانی علاوه بر مسائل اقتصادی و سیاسی به موضوع آذربایجان نیز پرداخته و خطاب به دولت شوروی می نویسد:

 «2- موضوع آذربایجان: آذربایجان از بدو تاریخ ایران یعنی حداقل از 25قرن به این طرف جزءلاینفک ایران از لحاظ ئتنوگرافی و ایدولوژی (یعنی نژاد و آمال سیاسی) و کلیه عادت و رسوم ملی در طی این مدت کاملا ایرانی بوده.در ادوار گذشته حتی یک مدت کوتاهی هم در تاریخ این کشور دیده نشده است که صحبت از یک ملیت خاص غیرایرانی در آنجا به میان آمده باشد و از حیث زبان هم با این که امروز مکالمه مردم به زبان ترکی است ولی در تمام مدت 25 قرن نوشته ها،زبان ادبی در آن دیار به فارسی بوده است و دوره را سراغ نداریم که مردم آنجا به ترکی چیزی نوشته باشند و یا به ترکی کتاب درسی یا ادبی یا تاریخی قابل توجهی تالیف کرده باشند یا مدرسه هایی برای تدریس زبان ترکی وجود داشته باشد.آذربایجان به حکم سوابق تاریخی جزءلاینفک ایران است و هیچگونه مجوز تاریخی یا قانونی برای نهضت خودمختاری ...وجود ندارد». [14]

نکته مهمی که در خصوص هیات ایرانی مذاکره کننده در شوروی وجود داشت،حضور چهره ها و سیاست مداران وزین و صاحب نام در میان آنان که از جمله حسین پیرنیا و رضازاده شفق بود که به مباحث تاریخی و فرهنگی آذربایجان اشراف داشتند.

 

·         قوام سیاستمدار محافظه کار 

قضاوت در خصوص قوام و کارنامه سیاسی وی بسیار دشوار است. او یک روز حزب توده را کنار خود می خواست و یک روز دیگر،شاه را و اگر شرایط اقتضاء می کرد علیه هر دو بود. عمده ترین تصوری که ایرانی ها از قوام دارند، تحت تاثیر نهضت ملی شدن نفت و وقایع تیرماه 1332 است ، اما نمی توان خدمات دوران نخست وزیری وی(بهمن 1324- آذر 1326) را نادیده گرفت یا به حساب بخت و اقبال گذاشت. در واقع قوام در این مقطع وزنه ای است که هر چند اداره یک کشور بیطرف ولی شکست خورده در جنگ را هدایت می کند،اما خود را در قامت رهبران جهانی مانند استالین و چرچیل می بیند،رفتار او در طول مذاکرات با مولوتف و استالین نیز حاکی از این روحیه است. از سوی دیگر شوروی نیز مخاطبی جز قوام را برای مذاکره نمی پذیرفت و تاکید داشت با جزو با شخص دیگری درباره خروج نیروهای روس مذاکره نمی کنند. بطور کلی سیاست قوام در کنار سایر عوامل دیگر، تاثیر مهمی در نجات آذربایجان از اشغال شوروی داشت.

 متاسفانه آثار تحقیقی کمی در خصوص این مقطع منتشر شده است و هنوز آنگونه که باید و شاید ابعاد و زوایای سیاستهای گاه مبهن وی در این مقطع آشکار نیست.


ارجاعات:

[1] - فرازو فرود فرقه دموکرات،جمیل حنسلی: 109

[2] - مشروح مذاکرات مجلس چهاردهم،جلسه 171،روزنامه رسمی22/9/1324

[3] - پیشین،جلسه 166،روزنامه رسمی،13/9/1324

[4] - مشروح مذاکرات مجلس چهاردهم،جلسه173،29/9/1324

[5] - پیشین

[6] -  ناگفته ها؛خاطرات عنایت الله رضا: صص:136،126، 94،157

[7] - پیشین: 96

[8] - خاطرات سیاسی نصرت الله جهانشاهلو: صص 169 و166

[9] - حسنلی:132

[10] - مشروح مذاکرات مجلس پانزدهم،جلسه 25،روزنامه رسمی3/8/1326

[11] - آبرامیان: 289: در خصوص پیامدهای ایجاد فضای سیاسی برای حزب توده توسط قوام،ن ک : نهضت جنوب؛ فارس عشایر قشقایی و غائله آذربایجان

[12] -پیشین:283

[13] - مشروح مذاکرات مجلس چهاردهم،جلسه: 186، روزنامه رسمی، 29/11/1324

[14] - مشروح مذاکرات مجلس پانزدهم،جلسه 25،روزنامه رسمی،3/9/1326




http://www.iran-newspaper.com/?nid=5603&pid=10&type=0

http://www.iran-newspaper.com/?nid=5605&pid=10&type=0


ایران و منازعه قاراباغ(قره باغ)+ روایتی از سرریز منازعات قومی قفقاز به ایران در یک قرن گذشته

 

ایران و منازعه قراباغ:صد سال سنت بیطرفی و ریش سفیدی


بهار 8 مهر 1392 | یکی از مسائل مناقشه آمیز در روابط دیپلماتیک بین ایران و جمهوری باکو به اختلاف نظر دولت ها در خصوص روابط خارجی همدیگر باز می گردد. ایران از نفوذ پیش از بیش از اسرائیل در منطقه ناخرسند است و در مقابل مقامات باکو تهران را متهم به همکاری و حمایت از ارمنستان در جنگ قراباغ کرده، از و توسعه روابط با این کشور اظهار ناراحتی می کنند. باور عمومی در سطوح سیاسی این کشور بر این پندار شکل گرفته است که ایران در درگیری قراباغ از ارمنستان حمایت کرد و برادران مسلمان خود را تنها گذاشته است. این پندار از سوی رسانه های جمعی باکو به شدت حمایت می شود و تحلیل های بسیاری بر این مبنی در روزنامه ها،تلویزیون و حتی مجلس این کشور ارائه می شود.

اما واقعیت چزی دیگری است. رویکرد ایران به مناقشه قراباغ که ریشه های تاریخی جدی دارد،رویکردی است منطبق با زمینه های تاریخی که محصول جدایی 17 شهر قفقاز می باشد. از سوی دیگر اتهامات وارده بر ایران در خصوص حمایت از ارامنه نیز ریشه تاریخی دارد. همین اتهامات در سال های 1905 و درگیری های خونین آن دوره و اعلام بیطرفی دولت و علمای ایران به این موضوع به اشکالی دیگر بیان شده بود.

ادامه مطلب ...

گفتگو با هفته نامه مثلث

نقش شاه و قوام در عملیات نجات آذربایجان و پایان غائله پیشه وری

نباید دولت را به قوام تقلیل داد


جهت مطالعه و دانلود

روایت هویت در آذربایجان

روایت هویت در آذربایجان


 

 بهار، 10 مرداد 1392 | آذربایجان در تاریخ معاصر با دو روایت متفاوت از هویت جمعی روبه‌رو بوده است. روایت نخست روایت نخبگان معاصر آن بود که هویت اجتماعی این حوزه را در چارچوب هویت ملی تعریف می‌کردند. روایت دوم که از قفقاز و عثمانی وارد ایران شده بود سعی می‌کرد هویت جمعی آذربایجان را در پیوستگی با ناحیه ترک‌نشین قفقاز تعریف کند. محمدامین رسولزاده چهره سرشناس این گفتار بود که تا برآمدن فرقه دموکرات، اهمیتی در جامعه پیدا نکرد. 

کتاب احمد کسروی با نام آذری‌زبان باستان به‌عنوان نخستین اثر پژوهشی زبان‌شناسی در پاسخ به بخشی از این ادعاها در سال 1304 منتشر شد و تا سال 1376 که کتابی تحت عنوان تاریخ دیرین ترکان ایران منتشر شد، از سوی روشنفکران جامعه آذری به عنوان پارادایم بلامنازع تلقی می‌شد. 
اما آنچه در اینجا اهمیت دارد صورت‌مسئله هویت در آذربایجان است. به‌این معنی که برخلاف آنچه گفتمان قومیت مدعی آن است، صورت مشکله هویت در آذربایجان اختلاف میان ترک- فارس نیست بلکه اختلاف در خوانش هویت میان خود نخبگان آذری است. گفتمان نخست محصول و برآمده از تاریخ است که از سوی اندیشمندان آذری تولید شده و دومی برساخته‌ای جدید است که به‌قول فردیک بارث (انسان‌شناس نروژی) تمایل ندارد با استفاده از ویژگی‌های واقعی به تعریف هویتی خود بپردازد بلکه از طریق مقایسه خود با «دگر» و نفی هرچه غیریت واجد آن است سعی در تعریف آنچه هویت می‌نامد، دارد. این گفتمان بیش از آن‌که پشتوانه تاریخی داشته باشد محصول و دستمایه سیاست است؛ سیاستی که شوروی در دوران لنین و استالین، هدایت آن را در دست داشت و بعد از فروپاشی شوروی و موج جهانی‌سازی، ایالات متحده به استفاده از آن روی آورد. 
اما سیدجواد طباطبایی و آنچه وی در گفت‌وگو با یکی از مجلات مطرح کرد، بازتولید گفتمانی است که از عهد عباس میرزا در تبریز تولید شده و نشانه‌های قوی از آن را در تاریخ معاصر شاهدیم. اگر در کوچه و بازار تبریز بگردیم بارها به گزاره‌هایی مشابه و البته ساده‌تر از آنچه طباطبایی اظهار داشت برمی‌خوریم. ولی پیش از هر چیز خواهیم دید که از قضا همین کوچه و بازار تمایلی به بازکردن بحث در این مورد ندارد. سبب نیز در پیچیدگی مفهوم قومیت است که زمینه را برای سوءتفاهم‌ها مهیا می‌کند. از همین روست که بیشتر روشنفکران آذری - که در سطح ملی بسیارند- از صحبت در این‌باره گریزانند. همان‌طور که ماکس وبر قومیت را آزاردهنده‌ترین مفهوم سیاسی می‌نامد توده مردم نیز بدون توجه به این مفهوم عارضی زندگی اجتماعی خود را ادامه می‌دهند و سعی می‌کنند از هرچه رو به سوی تفرق دارد، دوری کنند. 
مقبره‌الشعرای تبریز خوابگاه ابدی بیش از 400 شاعر پارسی‌زبان است که نمایشگر بی‌نظیری از مرکزیت این شهر در ترویج ادب فارسی است. یکی از مهم‌ترین تواریخ محلی کشورمان «سفینه تبریز» است که در قرون میانه به فارسی، عربی و آذری پهلوی در بیش از ‌هزار صفحه تاریخ، جغرافیا و علوم منطقه را روایت می‌کند و هیچ نشانی از تعلق غیرایرانی در آن دیده نمی‌شود. 
فارس‌نامه ابن بلخی ورقه هویت و نسب‌نامه تاریخی ایرانیان است که هرگاه در آن نامی از آذربایجان برده شده به تختگاه و مرکز تحولات اسطوره‌ای و افسانه‌ای ایران‌زمین بوده است. سوای از همه این‌ها سرمایه اجتماعی موجود در آذربایجان بی‌نظیر است. وطن‌خواه‌ترین مردم کشور در این منطقه بوده‌اند، در اعصار مختلف از جمله مشروطه، قیام شیخ‌محمد خیابانی، نهضت ملی شدن نفت، دفاع مقدس، دفاع از خلیج‌فارس و... نشان داده‌اند که تا چه میزان به تمامیت ایران علاقه دارند. 
در تحلیل نهایی خاورمیانه عرصه مناسبی برای سوءاستفاده از این پدیده است زیرا تقریبا در هر نقطه که جایگاه سیاست ملی با سیاست‌ورزی قومی تغییر کرده است، اختلاف، منازعه، چالش و کشمکش به جای دوستی، توسعه و دموکراسی نشسته است.