بارقههای دولت مدرن/ملی در کشور ما با ظهور امیرکبیر و قائممقام فراهانی- که به تصور روشنی از منافع ملی رسیده بودند - و همینطور عباس میرزا در سپهر سیاسی کشورمان، دمید و با فرا رسیدن مقدمات عصر مشروطهخواهی از زاویه نظری نیز توسط روزنامهنگاران و روشنفکران وطنپرست توجیه شد. حلقه روشنفکرانی که بویژه در روزنامه کاوه برلن گرد آمده بودند، در تحکیم بنیادهای تئوریک و باید و نبایدهای یک دولت مدرن تلاشهای بسیاری داشتند که کمابیش بیشتر آنها پس از روی کار آمدن سردارسپه محقق شد.
ثبت احوال، ثبت اسناد، ارتباطات، اداره، تفکیک قوا، آموزش و پرورش رایگان و همگانی، امنیت، تنظیم قوانین و... همگی آرزوهای دور درازی بود که نخبگان و روشنفکران این مرز و بوم سالها در حسرت آن میزیستند و در لزومش مینوشتند و تنها با تشکیل دولت در ایران بود که به تحقق رسید. متاسفانه این تجربه گرانقدر که البته خالی از اشکال نیز نبود، با حمله متفقین به ایران ناکام ماند و سقوط دولت عواقب وخیمی را متوجه کشور کرد.
حمله متفقین به ایران بر اساس یک شایعه بزرگ توضیح داده میشد که عبارت بود از روابط نزدیک دولت ایران با آلمان نازی. قرینه و نشانه این روابط نیز در حضور حدود 500 مهندس و مستشار آلمانی در کشور خلاصه میشد. این شایعه هرگز به اثبات نرسید و چه بسا با بررسی اسناد و مدارک وزارت خارجه انگلستان (که نگارنده از حضور چنین اوراقی در میان اسناد آزاد شده مطلع است) عکس آن نیز قابل اثبات است. به هر حال اشغال ناگهانی ایران و تغییر و تحولات بنیادین، پایان خوشی برای نخستین تجربه جدی دولت به شمار نمیرفت و تبعات آن یعنی اشغال آذربایجان توسط شوروی و غائله فرقه دموکرات نیز یکی از دورههای خطرناک تاریخ معاصر بود.