هشدا ر به دولت جمهوری باکو
اعتماد - 3 آبان 1390 |
محمد امین رسولزاده از
مشروطهخواهان سوسیال دموکرات قفقازی بود که در ایران برای تحقق مشروطیت کوشش میکرد
و چنانچه در تاریخ معاصر کشورمان ثبت شده است در آغاز مردی بشدت ایران گرا بود.
اما با اخراج وی از ایران به دلیل فشار شدید روسها و ورود وی به ترکیه، فصل
جدیدی از زندگی سیاسی او آغاز شد. رسولزاده که بار دیگر مجبور به زندگی در ترکیه شده بود، در سالهای ناامیدی و سرخوردگی در نامهیی که خطاب به نخست وزیر وقت ایران، تیمورتاش در 8 آبان 1308 نوشته بود، از دولت وقت شاهنشاهی برای تجدید نیرو جهت تشکیل دولت در باکو طلب یاری کرد. یادداشتی که تیمورتاش در حاشیه این نامه خطاب به مرحوم فروغی مینویسد بسیار جالب است و از نظر سیاسی حایز اهمیت. تیمورتاش مینویسد: «فرقه مساواتیان که حالیه لیدر آن محمد امین رسولزاده ابراز دوستی مینماید... مادام که در بادکوبه زمامداری میکردند، بزرگترین دشمن ایران بودند و مثل سگهای کوچک صدای عوعوشان گوش همه را کر کرده بود. مساواتیان آلت سیاسی هستند که البته ما با صاحبان آن سیاست دوست ولی با اصل آن مخالف هستیم. البته با ترکیه دوست هستیم ولی در اینکه ترکیه در قفقاز سلطه پیدا کند موافقت نداریم. ضمنا خوب میدانیم که "جمهوریت بادکوبه" یا ارمنستان... نمیتوانند مستقلا زندگانی بکنند و قهرا باید به طرفی جذب بشوند و در فکر رسولزاده البته آن طرف ترکیه است». دقت نظر تیمورتاش درباره سیاستگذاریهای دولت ایران درباره این قضیه امری ستودنی و قابل ذکر است. از طرف دیگر تیمورتاش در مقام یک نخست وزیر حاضر به استفاده از نام دولت آذربایجان برای شمال رود ارس نیست و به هیچوجه آن را به رسمیت نمیشناسد. ولی شاید این نیز یکی از ترجیعبندهای تاریخ معاصر کشورمان است که هر زمان صاحبان قدرت سیاسی در «جمهوریت باکو» در تنگنا هستند به سراغ برادر بزرگتر میآیند و دست التماس دراز میکنند. پیش از شکست مفتضحانه در جنگ قرهباغ، ایران دشمن حزب حاکم در باکو بود، ولی به هنگام آغاز شکست دولت باکو از پارتیزانهای ارمنی دست امدادخواهیشان به سوی ایران بلند شد. همانطور که رسولزاده پس از غروب دولت مستعجل مساوات و عدم همراهی آتاترک به خاطر منافع ملی ترکیه دست یاریاش باز به سوی تهران دراز شد. دولتمردان جمهوری باکو باید تصمیم بگیرند. اگر قصد دارند خود را ذیل منافع دیگران تعریف کنند و در تقابل با ایران قرار گیرند، نمیتوانند در روزهای سخت نگاهشان به دولت ایران معطوف کنند. ولی اگر بتوانند به موازنه و عقلانیتی در امور جاری برسند در این صورت شاید بتوانند از ایران در صورت ایجاب منافع ملی، انتظار یاری داشته باشند. ایران میتوانست پس از فروپاشی شوروی موجودیت دولت جدید باکو را (بویژه با نام فعلی) به صورت دوفاکتو شناسایی کند، اما حسن ظن سیاست خارجی ایران در آن دوران باعث شد تا ایران به صورت کامل و دوژور این جمهوری کوچک را به رسمیت بشناسد. با این حال به نظر میرسد گاهی دولتمردان این جمهوری پا را از حد و حدود خود فراتر نهاده و به سیاستهای دیگری متوسل میشوند که به شهادت رساندن مرزبان ایرانی در هفته گذشته یکی از نمودهای این رفتار غیرعقلانی به شمار میرود. اگر دولت باکو میخواهد بقای خود را در منطقه استمرار دهد بهتر است در سیاستهای خود تجدید نظر کند در غیر این صورت ایران را نه در کنار بلکه در برابر خود خواهد دید. |
امیدوارم حداقل یکبار هم که شده دستگاه دیپلماسی ایران در برابر جمهوری باکو فعالانهتر رفتار کند تا این جمهوری به آنچه ذکر کردی واقف شود. امیدوارم اینبار خون این مرزبان ایران پایمال نشود و جمهوری باکو مجبور به پاسخگویی رسمی در اینباره شود و حداقل آن سرباز بیمسئولیت خویش را توبیخ و محاکمه نماید. ایرانی که علیرغم انزوای سخت بینالمللی، کماکان قدرت فرهنگی بالایی دارد و میتواند مغناطیس پرقدرتی باشد، با قدرت نرم و حتی اقتدار نسبی نظامی و اهرمهای فشار فراوان، آنوقت یک جمهوری نوپا که هنوز در دولت-ملتسازی مشکل دارد، در قرهباغ مشکل دارد با اقلیتهای لزگی و تالشی مشکل دارد، با اسلامگراهای کشورش عمیقا مشکل دارد اینطور خصمانه برابرش بایستد و حتی به قسمتی از خاک این کشور طمعورزانه چشم بدوزد، زجر آور است...
جمهوری باکو!!!!!که در اقتصاد با تکیه بر این و آن کشور!!!!کوچک خود را می گرداند باید بداند شیر همیشه شیر است اگرچه پیر است.
ایران مادر اصلی جمهوری های نوپایی همچون آذربایجان است سردمداران حکومت باکو در گوش خود فرو کنند روزی این مادر به حق که اکنون در فراغ فرزندانش به سوگ نشسته حق و حقوق خود را بازپس خواهد گرفت.و خانواده ی بزرگ خویش را بر خوان نعمت خود خواهد نشاند.نه بر سر سفره ی پر زرق و برق اما پر از تهی آمریکا و روسیه.
پاینده ایران بزرگ