سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

سالار سیف الدینی

نوشته ها و یادداشت های منتشر شده ...About Iran & Discourse of Nation

نقد هویت محور بر سریال های صداوسیما



پس من چگونه گویم،کاین درد را دوا کن؟


روزنامه شهروند 17 اسفند 1392


سریال‌های تاریخی در اکثر کشورها با کنجکاوی و دقت از سوی مخاطبان پیگیری می‌شوند. برخی اوقات محافل خاص فرهنگی در بیرون یا درون دولت‌ها سعی دارند از طریق چنین پروژه‌هایی ایدئولوژی، گفتمان یا روایت ویژه‌ای از تاریخ را به بیننده تلقین کنند و با آمیختن تاریخ و فانتزی مخاطبان پیر و جوان را به سوی خود جلب کرده و در این بین به‌صورت بسیار زیرکانه و ظریف پیام‌های مدنظر خویش را به ناخودآگاه مخاطبان ارسال کنند. 

سریال‌هایی مانند گمشده (LOST)، ۲۴، Game of thrones، حریم سلطان و... نمونه‌هایی موفق از سریال‌هایی هستند که توانستند بینندگان را به‌سوی خود جلب کرده و علاوه بر گیشه، اذهان را نیز فتح کنند. 

به‌طور کلی سینمای محافظه‌کار و نزدیک به دولت در سایر کشورها سعی دارد به نوعی حس غرور ملی و عظمت‌طلبی را به بیننده تلقین کرده و به طریق اولی از هرگونه تحقیر و توهین شهروندان چه به‌صورت مستقیم و چه به‌صورت غیرمسقیم خودداری می‌کند. 

هرچند امروزه به شکل بارزی حوزه سیاست از حوزه فرهنگ و هنر جدا است اما استفاده‌های ابزاری آشکار و نهان این حوزه از فرهنگ، هنر و سینما برای دستیابی به اهداف خود ازجمله شکل‌دهی به افکار عمومی، فضاسازی و جنگ روانی امر پنهانی نیست. سینمای هالیوود، نمونه مشخصی بر این رویه است. این سینما که به شکل آشکاری ابزار بازتولید سیاست خارجی آمریکا در جهان است فراخور وضعیت، در دوره‌هایی مانند جنگ سرد، جنگ ویتنام، مساله هولوکاست، یازده سپتامبر، نژادپرستی، ایران باستان، ۱۳آبان و تسخیر سفارت آمریکا در ایران و... پروژه‌های بزرگ و موفقی مانند راکی، رمبو، فهرست شیندلر، دشمن دولت، ۳۰۰، آرگو و صدها فیلم دیگر را روی پرده آورده و از طریق نهادهایی مانند اسکار و... به آنها مشروعیت داده است. 

پیش از این آدولف هیتلر در آلمان نازی نخستین‌بار با استفاده از صنعت سینما در سال۱۹۳۵ به مصاف رقیبان خود رفت. فیلم «پیروزی اراده» کاری از لنی رفینشتاین میلیون‌ها آلمانی را مسحور حزب نازی و قدرت آن کرد. در همان سال‌ها چارلی چاپلین با ساختن فیلمی به نام دیکتاتور پیشوای نازی را به سخره گرفت. 

در سال‌های اخیر در حوزه جعل یا مشروعیت‌بخشی به گفتمان‌های سیاسی نیز سینما نقش مهمی دارد. برای نمونه فیلم «دفاع مخفی» روایت عملکرد سرویس جاسوسی فرانسه پس از ۱۱سپتامبر در برابر عرب‌های مسلمان را نشان داده و به فعالیت‌های امنیتی و اطلاعاتی دولت رنگ ضرورت و میهن‌پرستی می‌زند. نجات سرباز رایان روایتی است از آخرین فرزند یک خانواده آمریکایی در جنگ جهانی دوم که ۳برادر دیگرش در ساحل نرماندی جان خود را از دست داده‌اند. یک تیم تکاور ارتش آمریکا برای نجات آخرین فرزند از کام مرگ به منطقه‌ای خطرناکی می‌روند تا وی را به پشت جبهه و نزد مادرش برگردانند.  فیلم در تحلیل نهایی ۲پیام عمده برای بیننده دارد: دولت‌گرایی و وطن‌پرستی. امروزه علاوه بر ‌هالیود، کشورهای اروپایی و حتی خاورمیانه نیز از سینما برای القای تاریخ یا ارسال کدهای سیاسی دلخواه استفاده می‌کنند.  

در همسایگی ما، تجربه ترکیه در چند‌ سال گذشته بسیار حایز اهمیت است. ترکیه که تا سال‌های اخیر مصرف‌کننده سریال‌های آمریکای لاتین بود، امروز به صادرکننده سریال‌های تلویزیونی در جهان بدل شده است.  

حریم سلطان معروف‌ترین سریال تاریخی ترکیه در سال‌های اخیر بود که سعی می‌کرد، گفتمان نو عثمانی‌ گری را در قالب فانتزی‌های مختلف، در درجه نخست به بینندگان ترک و در درجه دوم  به سایر ملیت‌ها تلقین کند. در این سریال سیاستمداران تراز اول عثمانی ازجمله سلطان سلیمان و عساکر عثمانی به مثابه نمونه‌ای از انسان کامل و الگو بازنمایی شده‌اند و بیننده چنین استنباط می‌کند که در دربار عثمانی همه‌چیز در انتهای کمال، زیبایی و شکوه بوده است. رواج سریال‌های تاریخی مربوط به دوران عثمانی در ترکیه تابعی از فضاسازی حزب حاکم بر این کشور براساس الگو نو- عثمانی‌گری می‌تواند تحلیل شود.  تمام تلاش سریال تبرئه سلطان سلیمان از هرگونه اشتباه و خطا و بازنمایی وی به‌عنوان سلطانی دادگر و فرزانه است. 

سینمایی دره گرگ‌ها- عراق(۲۰۰۵) پرفروش‌ترین فیلم تاریخ ترکیه که قطعه‌ای سریالی به همین نام است اکنون حدود ۱۰سال است در تلویزیون‌های ترکیه پخش می‌شود.  این سریال روایتی از درگیری لابی‌های قدرت متضاد داخل میت (سازمان اطلاعات ملی ترکیه) است. ۲قطب ملی‌گرا و وطن‌فروش (دوگانه خیر و شر) درون میت برای خوشبختی و سیه‌بختی ترکیه تلاش می‌کنند. فیلم نیز قطعه‌ای از سریال آکنده از پیام‌های ضدآمریکایی است و روایت انتقام خیالی یک تیم امنیتی ترکیه از ارتش آمریکا در عراق است. این مجموعه نیز درنهایت ۲پیام عمده دارد: وطن‌پرستی و دولت‌گرایی. 

حتی در درگیری بین فتح‌الله گولن و آک پارتی نیز سریال‌های «حزبی و جناحی» ترکیه نقش جالبی داشتند. تلویزیون سامان یولو وابسته به فتح‌الله گولن با پخش سریال «شوکت تپه» پیام‌های سیاسی عمده‌ای به مخاطبان می‌داد که در تضاد با سیاست‌های عدالت و توسعه بود.

 البته ایران نیز بی‌نصیب از مجادله نبود. این سریال که مانند دره گرگ‌ها براساس تئوری توطئه که دلپذیرترین مدل تحلیلی در ترکیه است ساخته شده، ایران را یکی از عمده‌ترین عوامل نابسامانی در ترکیه از عثمانی تا به امروز می‌داند. در این سریال تقریبا چیزی از تاریخ و فرهنگ ایران نمانده که مورد توهین و اهانت قرار نگیرد. در آن سوی شبکه دولتی ترکیه که فعلا زیر نظر حزب حاکم است، سریال جدیدی را پخش می‌کند که در آن ایرانی‌ها بی‌نصیب نیستند.  «سیب سرخ»، داستان دلاوری‌ها و جوانمردی‌های کارمندان میت است. در نخستین قسمت سریال، یک تیم امنیتی ایرانی امحاء می‌شوند. 


***

به این وسیله مخاطب ایرانی، در جهان رسانه، فیلم و سریال شاید سالانه ده‌ها بار تحقیر می‌شود. 

فیلم‌هایی مانند، بدون دخترم هرگز، سنگسار ثریا، ۳۰۰، آرگو، حریم سلطان و... برای مخاطب عادی شده‌اند. به هر حال ایرانی به‌عنوان یک هدف چه در سینمای کشورهای منطقه و چه در سینمای جهانی جایگاه خود را یافته است. تا این‌جای مساله، هرچند ناراحت‌کننده است اما موضوع زمانی تراژیک‌تر می‌شود که می‌بینیم همین مخاطب وقتی به سینما و سیمای کشورش که با مالیات‌ها و سرمایه‌های خود و از سوی دولت ملی‌اش ساخته می‌شود، پناه می‌برد، گاه بیش از همه مورد تحقیر قرار می‌گیرد. 

وضع سریال‌های تاریخی در صداوسیما، داستانی است پر از آب چشم. گذشته از این‌که کار مهمی درخصوص تاریخ کشور در بین این سریال‌ها نیست، برخی سریال‌های جدید مربوط به دوران معاصر شاید به واسطه گفتار مسلط بر ذهن مشاوران تاریخی آنها، مایه‌های شدید ضدایرانی دارد. 

برای نمونه در سریال کلاه پهلوی، چینش بازیگران، دیالوگ‌ها و نمادپردازی‌ها به گونه‌ای انجام شده بود که بیننده را از وطن‌دوستی، دولت‌گرایی و اعتماد به دولتمردان بازمی‌داشت.  زیرا تمام مقامات و دولتمردان کشور در این سریال بدون تمایزگذاری افرادی فاسد، ریاکار و وابسته بودند. باید توجه داشت چنین مدلول‌هایی در ذهن بیننده لزوما دال بر یک رژیم سیاسی (در این‌جا پهلوی) نیست و به‌طورکلی اگر فساد دولت در عصر پهلوی بدون تمایزگذاری نشان داده شود به همه دوره‌ها سرایت کرده و به‌طورکلی مخاطب را مطلقا از هر دولتمردی دلسرد و مایوس می‌کند. زیرا قبلا جریان بی‌اعتمادی به دولت در ذهن وی نهادینه شده است. 

... نام‌گذاری نقش اول این سریال با عنوان «کریم وطن‌پرست» که نقش منفی آن را ایفا می‌کرد نیز به دور از کنایه نبود. دولتمردان ریاکار و فاسد دوره پهلوی در این سریال درحالی تصویر می‌شدند که از فرهنگ ایران و هویت ایرانی صحبت می‌کردند، همگی زیر پرچم ۳رنگ ایران قرار داشتند و همواره فریاد زنده باد ایران از گلوی «باطل» به گوش می‌رسید. درواقع سازندگان این سریال‌ها ایران‌ستیزی را در پس پهلوی‌ستیزی پنهان کرده بودند. 

متاسفانه به نظر می‌رسد بی‌دقتی‌های معمول در سریال‌های تاریخی اخیر در مجموعه سرزمین کهن نیز بروز کرده  است.  نخستین دیالوگ مهم تاریخی در این سریال مابین معلم مقطع ابتدایی و فرزند اردکانی (همان معلم توده‌ای) رد و بدل می‌شود (قسمت اول). درحالی‌که معلم از آب و خاک و مرزهای ایران می‌گوید و این‌که در چند ‌سال پیش عده‌ای خائن و وطن‌فروش سعی داشتند به کمک اجانب (شوروی) آذربایجان را از ایران جدا کنند... 

در مقابل یکی از شاگردان کلاس (فرزند معلم توده‌ای) می‌گوید:  نخیر آقا. تُرک‌ها چون دیدند، نفتشان از سوی آمریکا و انگلستان به غارت می‌رود، خواستند مستقل شوند و خودشان نفتشان را بفروشند! (نقل به مضمون)

فارغ از این حقیقت که تا به امروز در آذربایجان حتی یک چاه نفت کشف نشده است (پیش‌فرض تاریخی اشتباه)، استدلال معلم در برابر این دانش‌آموز برای بیننده بسیار حایز اهمیت است. معلم به جای توضیح واقعیات برای او و همکلاسی‌هایش، مانند فاشیست‌های قلدر و بی‌پروا اقدام به فحاشی به پدر و عموی دانش‌آموز که سابقه توده‌ای داشتند، می‌کند. 

آیا یک مخاطب نوجوان این سریال که خود دانش‌آموز است، در مقام انتخاب بین این ۲قطب، معلم سرکوبگر و بی‌منطق را الگو قرار می‌دهد یا دانش‌آموز جسور و بی‌پروا را؟

به‌طور کلی چینش شخصیت‌ها و نحوه انتخاب بازیگران این سریال به نحوی بود که ممکن است خواه ناخواه مخاطب جذب کاراکتر بازیگران توده‌ای شود. «اردستانی» معلم توده‌ای سریال فردی است از میان مردم عادی، در ظاهر هوادار مظلومان و مساوات‌طلب که از شوروی، حضور ارتش سرخ و تجزیه آذربایجان دفاع می‌کند، اما در برابر، مخالفان وی نوکر انگلستان، قلدرمآب، اشراف‌زاده و طاغوتی جلوه داده شده‌اند که نمادی از اشرافیت و نظامی‌گری به شمار می‌روند که دست آخر «بختیاری» از آب در آمدند.  بقیه موضوع و واکنش‌های مردمی به آن را همگان کمابیش می‌دانند. اما نکته مغفول در جریان سریال‌های صداوسیما، هویت‌ستیزی آنهاست. متاسفانه مافیای تاریخ‌نگاری کشور که دچار توهم توطئه کشورهای مختلف هستند و به‌جای علت‌یابی ساده‌ترین راه را انتخاب کرده‌اند، بر روند ساخت و فیلمنامه‌نویسی سریال‌های مربوط به تاریخ معاصر مسلط شده‌اند و همه‌چیز را از پنجره توطئه و تقبیح وطن‌خواهی می‌بینند. 

انتظاری که از صداوسیما می‌رود این است که اگر قادر به رقابت با نیست و اگر فاقد کمترین توان برای پاسخ‌یابی و پاسخگویی به اهانت‌هایی است که در سینمای جهان به ایران می‌شود، دست‌کم خود تبدیل به عضوی از این چرخه نشده و در کنار مردمش قرار گیرد.